شهید سید محمد تقی شاهچراغ: هدف و مقصودم از جبهه آمدن این است: 1- رضای حق 2- لبیک به ندای امام امت امید مستضعفان جهان 3- آزادی کربلا 4- تکلیف شرعی را اداء کرده باشم... با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان (عج) به اجرا درآید.

Back شما اینجا هستید: نشرح ستارگان پرفروغ شهید علی اصغر سلطانی مصاحبه ها مصاحبه با برادر شهید

مصاحبه با برادر شهید

در زمان جمع آوری اطلاعات پیرامون زندگی شهید سرافراز علی اصغر سلطانی؛ آقای روح الله سلطانی برادر گرامی این shahidan-16شهید ارجنمد راهنمایی های خوبی به ما نمودند که از زحمات ایشان سپاس گزاریم؛ آن چه در ذیل می آید بخشی از مطالبی است که توسط ایشان در خرداد ماه 1392 هجری شمسی در اختیار ما قرار گرفته است.

-    لطفاً بفرمائید در هنگام شهادت برادرتان چند سال داشتید و اگر مطلب و یا نکاتی پیرامون روحیات ایشان می دانید، بیان نمائید.

بنده در زمان شهادت علی اصغر تنها یک سال و نیم داشته ام و چیزی از ایشان یادم نمی آید ولی آن طورکه از مادرم و اطرافیان شنیده ام وقتی در جریان سربازی، علی اصغر از جمع دوستان و رفقای حسن آبادی اش جدا می شود[ ایشان به همراه 16 نفر از جوانان روستا دوره ی آموزشی خود را در بندر انزلی سپری کرده بودند] و به تنهایی و برای گذراندن دوره ی خدمت به کردستان و غرب کشور می افتند خیلی ناراحت بوده و آرزو داشتند که حداقل با یکی از بچه ها هم سفر می شدند.
نکته ی دیگری که مادرم تعریف کرده اند این گونه است: در آخرین مرخصی که برای دیدن آمده بودند و در آستانه ی عید نوروز هم بوده است، من را در آغوش می گرفته اند و به این طرف و آن طرف می برده اند و سرگرم می کرده اند و برایم خوراکی تهیه می کرده اند. این را هم بگویم که ظاهراً در همین سفر گفته بودند که دیگر برنمی گردم و خبر از شهادت شان داده بودند.
آخرین مطلبی که بد نیست به آن هم اشاره داشته باشم این است که برادرم (آقای حسن سلطانی) می گفتند: یک شب  پس از شهادت علی اصغر او را درخواب دیدم، ایشان در خواب به من گفتند: جای من خیلی خوب است و در این جا با دختر یکی از اولیاء خدا ازدواج کرده ام.

-    آیا شما در مورد مکان شهادت ایشان چیزی می دانید؟

بر روی سنگ مزارش مکان شهادت را پاسگاه کوره لر درج کرده اند ولی بنده از آن جایی که از مادرم شنیده بودم آقای سید عباس تقوی در آخرین روزهای قبل از شهادت، علی اصغر را دیده بوده اند، با ایشان تماس گرفتم و مقداری در مورد مکان ملاقات شان سئوال کردم، ایشان به نکته ی جدیدی اشاره کردند که ما از آن با اطلاع نبودیم؛ آقای تقوی گفتند: "من در بهداری بودم و به مجروحین رسیدگی می کردم که یک روز علی اصغر  را به آن جا آوردند؛ او مجروح شده بود و ما برای بستن جراحات و مداوای ایشان اقدام کردیم تا این که حال شان بهتر شد، البته با تلاشی که انجام دادم او را چند روز هم بیش تر نگاه داشتم تا کاملاً استراحت کرده باشد؛ بالاخره او برگشت و به سراغ محل مأموریتش رفت که ارتفاع کله قندی بوده است؛ البته پس از چند روز خبر شهادتش را شنیدم". بر این اساس اگر چه ایشان به ارومیه اعزام شده بوده اند ولی مکان شهادت ارتفاع کله قندی می باشد که به نظر می رسد با توجه به فاصله ی بین ارومیه و ارتفاع کله قندی که در اطراف مهران می باشد باید تحقیق بیش تری صورت گیرد.

-    با تشکر از این که در این گفت و گو شرکت فرمودید.