شهید سید محمد تقی شاهچراغ: هدف و مقصودم از جبهه آمدن این است: 1- رضای حق 2- لبیک به ندای امام امت امید مستضعفان جهان 3- آزادی کربلا 4- تکلیف شرعی را اداء کرده باشم... با خداوند پیمان می بندم که در تمام عاشوراها و در تمام کربلاها با حسین (ع) همراه باشم و سنگر او را خالی نکنم تا هنگامی که همه احکام اسلام در زیر پرچم اسلامی امام زمان (عج) به اجرا درآید.

زندگی نامه شهید ماشاءالله حاجی کمالی

shahid- 19ذاکر حسین (علیه السلام)

جوانی خوش سیما و خوش قلب، که زمانه در اندیشه‏ ی تکیدن چهره‏ ی زیبایش به انتظار نشسته و قلب پرمحبّتش را به مصیبت‏ های در چنته‏ اش هدف گرفته بود. اما گویی خدای زمین و زمان، در طالعش زیبا نوشته‏ ای نگاشته بود و خود خریدار آن قلب رؤوف و سیمای دل‏ آرام گشته بود تا جاودانگی و عطر افشانی ابدی را روزی او سازد.
ماشاءالله حاجی کمالی را می‏ گویم؛ فرزند رحمت الله؛ که لطف و رحمت خدا به او، حتی در نام پدرش نیز نمایان گردیده بود. متولد 1345، شهرستان دامغان؛ محصّل با مدرک دیپلم.
در خانواده‏ ای تهی‏ دست که امام شان ولی نعمتان انقلاب خوانده بود به دنیا آمد و پدرش به سختی معاش خانواده را تأمین می‏ کرد.
مادرش از سلاله‏ ی سادات بنی‏ الزهرا بود؛ 17 ساله بود که پدر را از دست داد و سنگ صبور مادر و دو خواهر خردسالش، در مصیبت فقدان پدر گردید.
ماشاءالله حقیقتا ماشاءالله داشت؛ راست گفته‏ اند که خدا گل‏چین می‏ کند از میان گلزار زندگی...؛
او گل خوش عطری بود که رویشش، بوستان زندگی را در مشام آنانی که او را می‏ شناختند دل‏ انگیز می‏ ساخت.
بندگی خدا و سر نهادن به فرمانش سرلوحه‏ ی مرام او بود؛ نمازش این را نشان می‏ داد و حضورش در مسجد و مجالس اهل بیت (علیهم‏ السلام)؛ و البته قربانی شدنش در راه آن‏که یتیمی و جهادش را به بهای جاودانگی و نیک نامیش جزا داده بود.
غیرتش زبان‏زد بود و به حجاب و عفاف خواهرش تأکید داشت ؛ آخر او ذاکر حسین (ع) بود و اهل زیارت عاشورا و آل‏ یاسین و درس آموخته‏ ی مکتب حسین؛
ولایت فقیه را ادامه‏ ی امامت معصومین (علیهم‏ السلام) باور داشت و خمینی را دست غیب خدا در زمانه‏ ی غیبت ولی خدا، حضرت حجه ابن الحسن (که درود خدا و فرشتگانش بر او باد) می‏ دانست و از همین روی، بر لبّیکش لحظه‏ ای درنگ نکرد و جهاد دو برادرش در جبهه، او را فارغ از شتاب بر جهاد و شوق به شهادت نکرد.
و سرانجام نیکویش چنین رقم خورد که در دومین مرحله از حضورش در جبهه‏ ی دفاع از ارزشهای الهی و انسانی، در 24 اسفند سال 1366، در سن 22 سالگی در منطقه‏ ی ماووت عراق به افتخار شهادت واصل گردید و در گلزار شهدای دامغان هم‏نشین فردوسیان رضای جانان گردید و افتخاری شد بر شهر و دیار خویش و تاریخ سراسر افتخار ملّتی که عزت بندگی خدای شان را به هیچ ذلتی فرو نمی‏ گذارند.
یادش گرامی و روحش با شهدای کربلا محشور و مأنوس و راهش پیش روی نسل‏ های آتی گشوده و پر رهرو باد.